دلشان برایم بسوزدوبگویند بیچاره... که کم حرفتر از الان باشم... که تو بیایی به دیدنم خیره خیره فقط نگاهت کنم.... که نشناسمت که عاشقت نباشم..... که فقط بدانی دوستت داشتم و دیگر نمیشناسمت حتی..... که لبخند و چشمانت را فقط دوست داشته باشم ولی عاشقت نباشم.... که دیگر به هیچ چیز فکر نکنم.... که تو برای همیشه بروی و من همیشه فقط با خودم تکرار کنم: "این غریبه چقد اشنا بود..." |
گاه دلتنگ میشوم دلتنگتر از تمام دلتنگی ها حسرتها را میشمارم و باختنها را ...
و صدای شکستن را...
نمیدانم من کدامین امید را نا امید کردم
و کدام خواهش را نشنیدم
و به کدام دلتنگی خندیدم
که چنین
"دلتنگم..."
|